ورود به سایت
کتاب های الکترونیک
تاریخ جنایت صدساله آمریکا روی پله چهل چهارم نشست
کتاب تاریخ مستطاب آمریکا از پس این مهم برآمده است. آن هم در حالتی که تاریخ و جغرافی و تفکر و همه چیز دیگر در آمریکا به سه موضوع اصلی و محوری باز میگردد:«دموکراسی»، «حقوق بشر» و «آزادی». اصولاً هیچ چیز در آمریکا نیست که به این امور مربوط نباشد.
تاریخ ایالات متحده آمریکا خیلی جدی است آن قدر جدی که حتی بخشها و قسمتهای شوخی آن هم جدی است! (تعجب نکنید! آنهایی که تاریخ را میشناسند، میدانند قسمتهایی از تاریخِ هر جایی شوخی است! یعنی همه جای یک تاریخ نمی تواند جدی باشد! مثلا ساختن مناره با کله مردم کرمان توسط آقامحمدخان قاجار به نظر شما شوخی نیست؟) و طبیعی است شوخی کردن با این تاریخ بسیار جدی، کار سادهای نیست! آمریکاییها بر خلاف ظاهرشان بیش از حدِ مجاز جدیاند!
هدف کتاب، آموزش تاریخ نیست بلکه روایت آن است! به همین دلیل هرچه در این کتاب میخوانید «مستند» است! یعنی منابع و اسنادش موجود است! هیچ مطلبی بدون سند نیامده! اما راست و دروغش گردن ما نیست! گردن نویسندگان محترم مطالبی است که نشانی آنها در انتهای هر مطلب آمده! آنهایی که حال و حوصله تحقیق دارند به منابع مراجعه کنند و آنهایی که بی حال و حوصله اند به ما اعتماد کنند!»
برشی از کتاب:
همین که پای کلمب به اولین جزیرهی قاره آمریکا رسید، اجرای حقوق بشر را شروع کرد. مشکل این بود که در سراسر قاره حتی یک بشر پیدا نشد که کلمب و دوستانش بتوانند حقوق او را محاسبه و پرداخت کنند! کلمب در خاطراتش نوشته: «همین که به اولین جزیره سرزمین جدید رسیدم عدهای از بومیان را اسیر کردم تا قدرتم را به آنان نشان دهم.» البته مقصود کلمب همین قضیه پرداخت حقوق بوده و این یعنی متن را باید اینجوری خواند: «در اولین جزیره عدهای از بومیان را دعوت کردم تا با حقوق بشر آشنا شوند!»
گام دیگر کلمب برای آشناسازی بومیان سرزمین جدید با حقوق بشر، فهماندن نسبت «طلا و مس» به آنها بود! او و یارانش همه بومیان بالای ۱۵ سال جزیرهی کیکائو در آمریکای مرکزی را مجبور کردند تا هر سه ماه مقداری معین طلا جمع آوری کرده و به کلمب تحویل بدهند و به جای آن حلقهای مسی به گردنشان آویزان کنند. آن وقت هر سرخ پوست ۱۵سالهای که گردنش فاقد حلقهی مسی بود به صورتی مختصر جریمه میشود، جریمهاش هم این بود که یک دستش را قطع میکردند تا از خونریزی بمیرد.
البته قبول دارید این جریمه برای یک بومی که نتوانسته رابطهی میان «طلا و مس» را درک کند جریمهی زیادی نیست! بالاخره بومیان یک روزی باید این رابطه را درک میکردند. واقعاً یک بومی که نتواند این رابطه را بفهمد، چطور میتواند با بشر و حقوق و مزایای او آشنا بشود؟
باید اذعان کرد اروپاییهایی که از اسپانیا، انگلستان و... به آمریکا مهاجرت میکردند (اجداد آمریکاییهای امروز)، یکی از سنگینترین مسئولیتهای تاریخی جهان را برعهده گرفته بودند. آنها مجبور بودند به زبان خوش، مفاهیم عمیقی مثل دموکراسی، لیبرالیسم، حقوق شهروندی و... را در ذهن بومیانی که حتی بشر هم نبودند و زبان آدمیزاد- یعنی اروپاییها- را هم نمیدانستند، فرو کنند!
فاتحان قارهی جدید نشستند و فکر کردند و عقلهایشان را روی هم ریختند و در نهایت موفق شدند روشهایی ابتکاری و خلاقانه برای فروکردن دموکراسی در کلیه بومیان پیدا کنند. روشهایی مثل آنچه در فوریه ۱۶۴۳ در منهتن جنوبی به ذهن بعضی از نظامیان اروپایی رسید. آنها شبانه به سرخپوستان آلگون حمله کرده و بسیاری از آنها را در خواب به قتل رساندند. فرزندانِ شیرخوار را از آغوش مادرانشان جدا کرده و در برابر چشمان والدینشان با شمشیر تکهتکه کرده و به آتش انداختند و بچههایی که در گهواره خوابیده بودند را نیز مورد همین مرحمت قرار دادند! بعضی از بچهها را زنده به رودخانه انداختند و هنگامی که پدران و مادران آنها برای نجاتشان به رودخانه پریدند نظامیان با استقرار در کنار رودخانه مانع بازگشت آنها به خشکی شدند! در نتیجه بچهها در کنار پدر و مادرشان غرق شدند!
ممکن است بعضیها به این شیوهها معترض باشند، اما چه اهمیتی دارد؟ مهم آن است که این شیوه خیلی خوب جواب داد و الان آمریکا پردموکراسیترین کشور جهان است!
چاپ چهل و چهارم کتاب «تاریخ مستطاب آمریکا»؛ تاریخ جنایت صد ساله آمریکا با ادبیات طنز درقطع خشتی و 227 صفحه، با کاریکاتوریستی مازیار بیژنی و به کوشش محمد صادق کوشکی به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات شهیدکاظمی منتشر شده است.
Leave a comment