تاریخ معاصر جهان در بخش روابط ایران و آمریکا، وقایع ریز و درشت بسیاری را در خود ثبت کرده که کنکاش و روایت تقریبا همه زوایای تاریک روشن آن به ماهها و سالها تحقیق و پژوهش و در نهایت، روایت تازه نیاز دارد. حالا فرقی نمیکند این روایتها در قالب مستندات تاریخی صِرف باشد یا آثار ادبی که پسزمینههای تاریخی دارد و میخواهد مخاطب را با گوشهای از واقعیتهای تاریخ در قالبهای ادبی، همچون خاطرات، سفرنامه، زندگینامه یا حتی داستان تاریخی آشنا کند. یکی از این روایتها، اثری داستانی با عنوان«الو کاخ سفید؟!» با موضوع عملیات نظامی نیروهای دلتا در خاک ایران و مرتبط با موضوع تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در تهران و مسئله گروگانهای آمریکایی در ایران است که تا مدتها تیتر یک رسانهها و بعدها موضوع تحلیلهای سیاستمداران و روزنامهنگاران جهان بود. نویسنده در این کتاب کوشیده است ابعاد این مسئله را از نگاه آمریکاییها و کاخ سفیدنشینان وقت که درگیر موضوع گروگانها بودند و به زعم خود برای آزاد کردن آنها طرح میریختند و نقشه میکشیدند، روایت کند. داستان از اتاق خواب ویلیام هامیلتون مک اورتر جوردن یا همان«هامیلتون جوردن» هشتمین رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید آغاز میشود؛ وقتی ساعت شش صبح زنگ اپراتور کاخ سفید در فضای ساکت اتاق میپیچد و بعد صدای«فیل وایز» منشی مخصوص رئیس جمهور را میشنود که میگوید پرزیدنت کارتر ساعت هشت صبح جلسهای فوری دارد. موضوع جلسه، «ایران» است. مانند روزها و هفتههای گذشته که ایران به موضوع مهم در برنامه کاری و سخنرانیهای اهالی کاخ سفید تبدیل شده است. در ایران، انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده و مقامات جمهوری اسلامی ایران خواهان اخراج شاه مخلوع ایران از آمریکا هستند. سیاستمداران آمریکایی در سردرگمی به سر میبرند که اتفاق تازهای میافتد و ماجرای سفارت آمریکا در تهران پیش میآید. عکسالعمل مقامات آمریکایی در قبال این اتفاق تازه، موضوع اصلی و محوری کتاب«الو کاخ سفید؟!» است. کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا میخواهد از این بحران پیشآمده به نفع خود برای انتخابات بعدی آمریکا استفاده کند و خود را قهرمانِ حل بحران گروگانها معرفی کند. او به همراه دستیاران خود و سایر مقامات کاخ سفید، طرح یک عملیات نظامی در خاک ایران را طراحی و اجرای آن به نیروهای دلتا واگذار میکنند. البته آمریکایی از این عملیات نظامی، با عنوان« عملیات نجات برای رهایی گروگانها» یاد میکردند که نوعی سرپوشگذاشتن بر روی فعالیتهای نظامی بود. تمرینها در خاک آمریکا و حتی ساخت ماکت منطقه مورد نظر در ایران، برای اجرای عملیات با سرعت و دقت ویژه انجام میشود، اما در روز اجرای عملیات اصلی و واقعی در خاک ایران، مشکلات پیشبینینشدهای اتفاق میافتد که منجر به شکست کامل این عملیات ویژه میشود. این شکست برای آمریکاییها، نوعی سرافکندگی در انظار بینالمللی بود که قدرت پوشالی آنها را بیش از پیش به رخ میکشید. چرا که آمریکاییها برای اجرای این عملیات نظامی تقریبا همه توان خود را به کار گرفته بودند. دقیق شدن در جزئیات ماجرا نشان میدهد دولت «جیمی کارتر» رییس جمهوری وقت آمریکا در آن زمان همه تلاش خود را برای آزادی کارکنان سفارت خود به کار بست و سرانجام گروه ۱۳۲ نفره از نیروهای ویژه ارتش این کشور با عنوان «دلتا فورس» برای حمله به ایران و آزادی گروگانها تشکیل شد تا هم عملیات آزادسازی انجام و هم به ایرانیها ضربهای وارد شود. براساس اسناد موجود که در کتاب«الو کاخ سفید؟!» هم به شکل بهینه در ساختار روایی- داستانی اثر مورد استفاده قرار گرفته است، ۶ فروند هواپیمای نظامی سی - ۱۳۰ و هشت فروند بالگرد نظامی مجهز آمریکا در عملیات موسوم به «پنجه عقاب» شب پنجم اردیبهشت ۱۳۵۹ (۲۵ آوریل ۱۹۸۰ میلادی) از نقاط کور راداری وارد ایران شدند اما همان ابتدا یکی از بالگردها در ۱۲۰ کیلومتری شهر راور کرمان دچار نقص فنی و مجبور به فرود شد. سرنشینان آن به بالگرد دیگری منتقل شدند و پس از طی مسافتی و با توجه به وقوع توفان شن، دستگاه هیدرولیک این بالگرد نیز از کار افتاد اما توانست خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز برساند. ۶ فروند هواپیمای سی - ۱۳۰ و ۶ فروند بالگرد در محل مورد نظر واقع در صحرای طبس در تاریکی شب فرود آمدند تا از این مکان بیابانی عملیات خود را آغاز کنند اما در حال سوختگیری بالگردها برای اجرای مرحله بعدی عملیات، یکی دیگر از آنها دچار نقص فنی شد و با از کار افتادن آن، همه برنامههای آمریکاییها به هم ریخت زیرا با محاسباتی که انجام داده بودند، برای انجام مرحله بعدی عملیات حداقل به ۶ بالگرد نیاز داشتند. این اتفاقات به ناو نیمیتز و از آنجا به کاخ سفید گزارش شد. کارتر دستور توقف عملیات و عقبنشینی را صادر کرد اما نظامیان آمریکایی در توفان شن گرفتار شده بودند. هواپیماها و بالگردها در حال برخاستن از زمین دچار مشکل شدند و یک هواپیما و یک فروند بالگرد با هم برخورد کردند و هر دو آتش گرفتند. نیروی مهاجم در خیالش عقابی بود که هیچ شکارچی یارای شکارش را نداشت غافل از اینکه صحرای طبس دامگاهی شد و شنها با اراده الهی سربازان و گلولههایی شدند که یکی از شکستهای مفتضحانه را برای نظامیان آمریکایی رقم زدند. هشت تن از آمریکاییها در این حادثه کشته شدند و بقیه نیروها با هواپیماهای باقیمانده در اوج پریشانی از خاک ایران فرار کردند؛ نیروهایی که طبق خلاصه طرح واحد عملیاتی سرهنگ «چارلز آلوین بکویث» قرار بود پس از طبس با تجمع در فرودگاه «پشت بادام» و با ۶ فروند بالگرد عازم نقاط کوهستانی اطراف تهران شوند و روز بعد با اتوبوسهایی که از پیش برای آنان آماده کرده بودند در ورزشگاه مجاور سفارت مستقر و سپس در یک یورش برق آسا وارد سفارت شوند و با رهایی جاسوسان و به گروگان گرفتن عدهای از دانشجویان ایرانی با همان بالگردها به محل اولیه خود بازگشته و با هواپیماها به پایگاه اصلی خود برگردند. سطرهای پایانی کتاب«الو کاخ سفید؟!» با کلامی از حضرت امام خمینی(ره) به پایان میرسد که از قاب تلویزیون در آمریکا پخش میشود و هامیلتون میشنود:«شنهای صحرا همگی مأمورهای خدا بودند. و مکرو مکرالله و الله خیرالماکرین.»
چاپ اول(زمستان 1400) کتاب«الو کاخ سفید؟!» به قلم لیلا قربانی با ویراستاری الهام اشرفی، در 208 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 55000 تومان از سوی انتشارات شهید کاظمی در قم چاپ و منتشر شده است.
Leave a comment