کتاب «اهالی اینجا» با موضوع روزنوشت هایی از بخش بانوان یک موکب در مراسم پیاده روی اربعین به تازگی توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار کتاب شده است. به همین بهانه با زهرا آقازاده نژاد نویسنده این کتاب به گفت و گو نشسته ایم.
نوشتن این کتاب چگونه به شما پیشنهاد شد؟
تقریبا دو سالی بود که با همکاری انتشارات شهید کاظمی مشغول مصاحبه از هیات امنای ساخت ضریح امام حسین(ع) بودیم. این هیات امنا و کارگاه ساخت ضریح در قم مستقر بودند. در حین مصاحبه با این عزیزان، متوجه شدیم که آنها سال هاست که در نزدیکی کربلا یک موکب به نام «حضرت فاطمه معصومه(س) اهالی قم» دارند که پذیرای زائران اربعین هستند. البته خود تولیت حرم حضرت معصومه(س) یک موکب در مسیر این پیاده روی نجف تا کربلا دارند ولی این موکب که اختصاصا متعلق به مردم قم است و بودجه آن از طرف خود مردم تامین می شود، نزدیک حرم امام حسین(ع) است. ما در حین مصاحبه متوجه شدیم که این عزیزان درگیر کارهای تدارکات برای موکب هستند. مسئول فرهنگی این هیات امنا به ما پیشنهاد داد که اگر تمایل دارید، با خانم های این موکب همراه شوید تا اربعین را از زاویه نگاه این خادمان روایت کنید که درواقع لطف امام حسین(ع) بود که قرعه کار به نام من خورد و قرار شد که من همراه این کاروان حرکت کنم و قرار شد روزنوشت هایی داشته باشم از قسمت خواهران موکب «حضرت فاطمه معصومه(س) اهالی قم».
حال و هوای معنوی این مراسم بالاست و خادمین موکب ها معمولا با مواجهات زیادی از این حس و حال روبرو می شوند. تمرکز شما در نوشتن این روزنوشت ها صرفا به ذکر خاطرات بود یا این روزنوشت ها نخ تسبیح خاصی را قرار بود دنبال کند؟
من خودم چون در آنجا حضور داشتم و به نحوی همراه این خادمین خانم بودم، تمام خاطرات و مواجهاتی را که دربرابر اتفاقات روزمره داشتم را سعی می کردم ثبت کنم. من گاهی از زاویه نگاه خادم ها به ماجرا نگاه می کردم و خودم را در دسته خادمین موکب می دیدم؛ درباره مواجه و برخورد زوار با خادم ها، میزان خستگی و فشردگی حجم کاری که در اربعین وجود دارد و خانم های خادم انجام می دادند، اتفاقات، رویدادها و خاطراتی که در خود موکب رخ می داد و ... و سعی من این بود که همه این ها را بنویسم و چون این موکب نزدیک حرم بود، به خاطر همین زواری که به این موکب می آمدند، دو تا سه روز اجازه اقامت داشتند و معمولا زوار گذری کمتر به این موکب می آمدند و همین کار خدمت رسانی را برای خدام چندبرابر می کرد. در کنار گروه های مختلف خادمین، یک گروه فرهنگی هم در موکب حضور داشت که در این گروه مربی مهدکودک بود که بچه های کوچک را سرگرم می کرد، عده ای نیز به عنوان مشاور خانواده و مشاور مسائل شرعی و احکام حضور داشتند، خانم های مبلغه ای بودند که برای زوار سخنرانی می کردند و من بواسطه این دوستان می توانستم با زوار ارتباط برقرار کنم و پای صحبت ها و درد و دل های آنها بنشینم و داستانی را که آنها را در این اربعین دور هم جمع کرده را از نزدیک ببینم و بشنوم.
قطعا وحدت بین ایرانی ها و عراقی ها و حتی سایر افرادی که از کشورهای دیگر به این پیاده روی آمده اند، بیشتر به چشم می آید. این همه زیبایی در خدمت رسانی را چگونه به قلم تحریر درآوردید تا به دل خواننده بنشیند و برای کسی که این مراسم را درک نکرده، ملموس باشد؟
ما در این موکب خیلی با زوار عراقی مواجه نداشتیم و اکثرا پذیرای زوار ایرانی بودیم، زواری که معمولا از سال های قبل به این موکب آمده بودند و با امکانات و نزدیکی این موکب به حرم آشنایی داشتند. البته از کشورهایی مانند پاکستان و افغانستان نیز زوار در این موکب بود ولی بیشتر زوار ما ایرانی بودند. بالاخره اربعین پر از زیبایی ها و جذابیت های خاص خودش هست ولی سعی من این بود که زاویه دید مردانه خدمت رسانی به زوار اربعین را کمتر کنم و با یک زاویه دید کاملا زنانه اربعین را روایت کنم. خانم های خادمی که با وجود آگاهی از سختی ها و حجم بالای کار، هر ساله با عشق و شوق بیشتری راهی این موکب می شدند تا به زوار امام حسین(ع) خدمت رسانی کنند. من در این کتاب سعی کردم هم قسمت خادم های خانم این موکب را معرفی کنم و از طرفی زوار بانو و خانمی را که در اربعین حضور دارند، نشان دهم. چون محدودیت ها و دشواری ها برای خانم ها در اربعین بسیار بیشتر از آقایان است و من بواسطه این حضور سعی کردم همه این دشواری ها و مشکلات را بدون رتوش و سانسور به رشته قلم درآورم. اصولا درباره مسائل بزرگی مانند اربعین که می خواهید صحبت کنید و یا بنویسید، گاها آن بزرگی و ابهت موضوع شاید یکسری جزئیات را برای شما بپوشاند، ولی وقتی پای داستان های تک تک این زوار که هرکدامشان به مانند یک سلول هستند که درکنار یکدیگر پدیده بزرگ پیاده روی اربعین را بوجود می آورند، می نشینید، وقتی شما هم خودتان عضوی از این مجموعه بزرگ می شوید تا بتوانید آن جزئیات ریز را از نزدیک مشاهده کنید، آن موقع هست که می توانید با خواننده خود ارتباط صادقانه برقرار کنید. یک نکته ای که در این مراسم به شدت به چشم می آید، حضور خانوادگی در مراسم اربعین است و این به نظر من خیلی جذاب به نظر می رسد و این حضورهای خانوادگی را شما بیشتر در موکب خانم ها می توانید تماشا کنید و من سعی کردم این حضور دلپذیر را در کتاب صادقانه روایت کنم. جذابیت معنوی این مراسم در موکب خانم ها به شدت قابل درک و لمس تر است زیرا عین زندگی است. شما حادثه کربلا را هم که مشاهده کنید، حضور خانواده امام را در این واقعه به شدت لمس می کنید.
خاطره خاص و عجیبی از این روزنوشت ها در ذهنتان مانده که اصطلاحا گل کتاب باشد؟
تک تک لحظات حضور شما در این موکب خاطره است و من سعی کردم علاوه بر روزنوشت های آنجا، خاطرات سال های گذشته خدام آنجا را که هر ساله به این موکب می آیند را نیز ثبت کنم و داستان کلی اهالی اینجا را روایت کنم. به عنوان مثال خانمی که چند زیارت اولی را با هزینه خودش به اینجا آورده بود و صبح روز اربعین دچار ایست قلبی می شود و از دنیا می رود. من سعی کردم در کتاب همه این خاطرات سال های گذشته تا روزنوشت ها را در کنار هم و با جزئیات ذکر کنم ولی نکته ای که برای شخص من جذاب بود حضور آدم های متفاوتی به لحاظ پوشش تا رفتاری بود که به واسطه امام حسین(ع) در یک مکان دور هم جمع شده بودند و امید خیلی شیرین و عمیقی که در بین آنها می دیدید که در جریان است. در این بارگاه حتی بین آدم های خطاکار و گناهکار نیز ناامیدی وجود ندارد و همه آنها به شدت اعتقاد دارند که صاحب این موکب آنها را به اینجا فراخوانده و دوستشان دارد. من تصور دیگری از اربعین داشتم ولی بعد از بازگشت، به کلی ذهنیتم تغییر کرد. تا شما از نزدیک در این مراسم حضور پیدا نکنید و در میان زوار نباشد، نمی توانید درک درستی از این مراسم داشته باشید.
Leave a comment