درباره عاشورا روایتهایمختلفی شنیده میشود که با وجود اشتراک در اصل موضوع، جزئیات آنها با یکدیگر متفاوت است. یکی از مواردی که بیش از دیگر موارد به این مسئله دامن میزند، پرداختن به حاشیههایی ست که برای مخاطب هیچ آوردهای جز شک و تردید ندارد. مهدی قزلی نگارنده کتاب "قصه کربلا" تلاش کرده با توجه به این نکته، اثری روان و به دور از هرگونه اضافات و حاشیه را تحویل مخاطب دهد. نکته دیگری که باید درباره این کتاب گفت این است که قطع کتاب نه رقعی است و نه وزیری و این بهخاطر حاشیهنگاریهای ادبی شسته و رفتهای است که در برخی صفحات وجود دارد. مشروح گفتوگو با مهدی قزلی را در زیر میخوانید:
مهندسی مکانیک را در مقطع کارشناسی خواندید و تاریخ تشیع را در مقطع کارشناسی ارشد، و حالا شما را در قامت یک نویسنده می¬شناسند. از نحوه طی کردن این مسیر بفرمایید. مدرسه رفتیم، در رشته ریاضی کنکور دادیم. مهندسی قبول شدیم. همین¬طور که درس میخواندیم، رفتیم دنبال زندگی¬مان. مجله، نوشتن، خواندن. آشنایی با تاریخ هم برای تمام دوران زندگی است؛ البته بیشتر بعد از دوره دانشجویی. تقدیمیه کتابتان جالب بود. تقدیم به "حر" و "جون". در مورد انتخاب این شخصیت¬ها توضیحی می¬دهید؟ خب، احساس قرابت بیشتری نسبت به آن¬ها داشتم. البته ما با آن¬ها خیلی فاصله داریم. اما به لحاظ اتمسفری که آفریده شده احساس قرابت بیشتری دارم. یعنی فکر می¬کنم که اگر ما یک روزی برویم آن¬جا، باید برویم با این¬ها سلام و علیک کنیم.
این¬ کار از جای خاصی پیشنهاد شد؟ نه خودم نوشتم. تحقیق و نگارش کتاب چه¬قدر طول کشید؟ خیلی. ببین یک بخش متمرکز داریم، یک بخش غیرمتمرکز. بخش غیرمتمرکزش تمام زندگیم و بخش متمرکز مثلا شاید یکی دو سال. درباره حاشیه¬نگاری کتاب توضیح مختصری میدهید؟ در کتاب¬ آراییهای قدیم یک حاشیه سفیدی باقی میگذاشتند و بعضی از افراد می¬آمدند در آن حاشیه، چیزهایی را یادداشت می¬کردند. جریانی که در وسط صفحه میگذرد (متن کتاب) یک جریان زمانی، منطقی و تاریخی است. جریانی که در کنار و حاشیه کتاب می¬گذرد، کمی ادبیاتش بیشتر است، حالش بیشتر است، حسی¬تر است، زبان حال است و مکمل است. چیزی که در کتاب قصه کربلا کاملا مشهود است، این است که آقای قزلی از حاشیه¬ها دور شده و اصل ماجرا را روایت کرده است. این را قبول دارید؟ بله. آن¬قدر حرف¬های نامربوط و غلط درباره عاشورا گفته¬اند که داد یکی مثل آقای مطهری را هم درآورده¬اند. نکته بعدی اینکه این حواشی بدون فایده است و اطلاعات یا احساسات جدیدی را به آدم منتقل نمیکند. یعنی حجاب شده. سعی کردم همه این¬ها را پیرایش کنم. آرایش میشود زیبا کردن با اضافه کردن و پیرایش میشود زیبا کردن با کم کردن. شما کارکرد شعر و نثر عاشورایی را جدا می¬دانید یا نه، فکر می¬کنید قابل تفکیک نیستند؟ ببیند، شعر یک ساحت است و کاری که من انجام میدهم یک ساحت دیگر. نه یکدیگر را تایید میکنند نه یکدیگر را رد میکنند. این¬ها دو چیز مختلف¬اند. شعر فقط با احساس کار دارد. اما نثر تاریخی مجموعه¬ای از اطلاعات است که در یک زبان ادبیاتی دارد ارائه میشود و در یک نگاه مینی¬مالیستی به¬معنای کم هم زیاد است، زیادی حرف نزن، برو سراغ اصل موضوع، این نگاه به¬علاوه ادبیات، موضوع تاریخ را هم وسط بگذار و زبان حال. مجموع این¬ها میشود این کار. برای اینکه این¬ها قاطی نشود، این حاشیه¬ها را درست کردم، مطالب را از وسط جدا و در حاشیه قرار دادم. یعنی اگر یک نفر بخواهد فقط تاریخ بخواند بهتر است این¬ها را بخواند، اگر یک نفر بخواهد تاریخ بخواند و گهگاهی رویش فلفل نمک بزند باید حاشیه¬ها را هم بخواند. فکر می¬کنید ادبیات عاشورایی تا چه اندازه¬ای می¬تواند در انتقال مفهوم عاشورا کمک کننده باشد؟ خب اگر ادبیات نمیتواند، چه چیزی میتواند این کار را انجام دهد؟ هیچ چیزی بهتر از ادبیات نمی¬تواند این کار را انجام دهد. اشک و ادبیات می¬توانند این کار را انجام دهند. البته فکر می¬کنم کارکرد اشک باید از جامعه امروزی ما حذف شود. اشک برای دوره¬ای بود که ما شیعیان تحت فشار بودیم، در اقلیت بودیم، بدبخت و بیچاره بودیم. حتی نمی¬گفتیم این گریه برای سیدالشهداست؛ ولی الان دیگر در قدرتیم. متوجه شدید چه می¬خواهم بگویم؟ با مجلس روضه کاری ندارم. یک زمانی اشک کارکرد داشت. امام سجاد فقط یک بند مینشستند و گریه می¬کردند، تا بپرسند چرا گریه می¬کنند و بتوانند توضیح دهند. الان ما در قدرتیم. ما در دوره احد نیستیم، در دوره بدر هستیم، در دوره شعب ابی¬طالب نیستیم، در دوره بدر هستیم. در قدرتیم و رویکردمان نسبت به ماجراهای عاشورا فرق می¬کند.
قدیمی¬ترین مقتلی که وجود دارد ۲۰۰ سال با واقعه عاشورا فاصله دارد. کتاب¬هایی که بعد از آن نوشته شده، تا چه اندازه مستند و بدون خرافه است؟ روشن است آنچه که از معصوم به ما رسیده اصل ماجراست. در تاریخ هم روش¬های علمی برای عرضه آن وجود دارد: عرضه تاریخ به سیره، تاریخ به تاریخ، تاریخ به قرآن، تاریخ به روایات و مقایسه این¬ها با همدیگر. این¬ها چیزهایی است که مورخین شیعه از داخلش، خطی درآوردند. حالا سوال این است که آیا این خط دقیق دقیق است؟ قطعا نه.
شما از چه منابعی استفاده کردید و آن¬ها را معتبر دانستید؟ از مقاتل. مقاتلی که چند نفر آن¬ها را تایید کردند. کسانی درباره¬شان نکته¬ای گفتند. از منابع جاری و مقتل¬های معلوم و معروف. البته قصه کربلا یک کار پژوهشی نیست. من سعی کردم مستند و مستدل کار کنم؛ ولی کار پژوهشی نیست. اگر بخواهید درباره این کتاب بپرسید که از کدام منابع استفاده کردید و با چه نگاه علمی کتاب را نوشتید، این سوال در مورد این کتاب درست نیست. این کتاب برای مردم نوشته شده، برای پژوهشگر نوشته نشده، اما سعی کردم محتوای کتاب محتوایی جدی و مستند باشد.
" قصه کربلا"به چاپ هفتم رسیده است. بازخورد مخاطبان در این مدت چه¬طور بوده؟ نقدی هم به کار وارد شده؟ کار همیشه کار است، وحی که نیست. بله، بعضی¬ها نقدی به کتاب داشتند؛ میگفتند باید از منابع قدیمی¬تر استفاده می¬کردی. اما بیشتر اظهار لطف بود. دلیلش را می¬توانم درک کنم و آن به¬خاطر حذف حواشی¬ای بود که در کتاب وجود نداشت.
کاملا مشخص است که کار ساده است و دست¬اندازی ندارد؟ دقیقا. هدفم این بود که وقتی کسی کتاب را در دست گرفت، وقتی میخواند و به جلو می-رود، از خواندن کتاب لذت ببرد. من تمام جملات توصیفی که میتوانست شخص را در هاله¬ای از احترام ببرد، در حجابی از تقدس ببرد، از کتاب حذف کردم؛ برای اینکه یک جوان، نوجوان یک نسل سومی یا چهارمی و یا هر آدمی که الان دارد با گوشی¬اش کار میکند، سریع با کتاب ارتباط برقرارکند. هر بخش از کتاب می¬تواند یک پست اینستاگرامی باشد.
به¬عنوان یک مخاطب، از حاشیه¬های کتاب لذت بردم. حاشیه¬ها در واقع همان ادویه است. همان نمک و فلفل است. البته آن¬ها هم مبانی تاریخی دارد، ولی چاشنی ادبیاتش بیشتر از خط روایت تاریخ است.
به¬عنوان سوال آخر، انتشارات جام¬جم در حال گذراندن چه دورانی است؟ کتاب در نهالستان نشر جام¬جم تازه جان گرفته، گل کرده و فاصله زیادی با اینکه این نهالستان تبدیل به باغ شود ندارد. همین الان هم دارد ثمر می¬دهد؛ اما به¬خاطر برخی مسائل گاهی اوقات کار پیچیده می¬شود.
جام¬جم میخواهد فقط روایت کار کند؟ بله، البته اگر بگذارند.
Leave a comment