دسته‌بندی بلاگ

پست‌های ویژه

بررسی کتاب «تو زودتر بکش»/۸ حفره‌ای که اسرائیل برای ترور عماد مغنیه از آن نفوذ کرد/رد پیشنهاد قتل همزمان سردارسلیمانی و حاج‌رضوان

ارسال شده در: اخبار انتشارات شهیدکاظمی, اخبار دنیای کتاب, بسته‌های پیشنهادی کتاب

1404-05-18

در آن‌برهه حاج‌عماد مانند بسیاری دیگر از فعالان حوزه مقاومت، سوریه را یکی از امن‌ترین میدان‌ها می‌دانست. برآوردی،...

مطالعه بیشتر

توسط انتشارات شهید کاظمی؛ کتابچه دعای «وعده صادق» منتشر شد

ارسال شده در: اخبار انتشارات شهیدکاظمی, اخبار دنیای کتاب, بسته‌های پیشنهادی کتاب

1404-05-15

کتابچه دعای «وعده صادق»؛ توصیه امام خامنه‌ای برای خواندن برای پیروزی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

مطالعه بیشتر

یادداشت// کتاب شهاب دین

ارسال شده در: اخبار انتشارات شهیدکاظمی, اخبار دنیای کتاب, بسته‌های پیشنهادی کتاب

1404-05-14

بِسـمِه رَبِّ المَهدیـــے در کنار روح بزرگ‌شان، از آخرین زیارت حضرت معصومه (س) با داستان همراه شدم. از پیش از تولد،...

مطالعه بیشتر

توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد؛ «یهود ستیزی» واقعیت یا دستاویز سیاسی به چاپ سوم رسید

ارسال شده در: اخبار انتشارات شهیدکاظمی, اخبار دنیای کتاب, بسته‌های پیشنهادی کتاب

1404-05-08

کتاب «یهود ستیزی» واقعیت یا دستاویز سیاسی به‌قلم علیرضا سلطانشاهی از سوی انتشارات شهید کاظمی به چاپ سوم رسید.

مطالعه بیشتر

از سوی انتشارات شهید کاظمی؛ خاطرات زندگی یک قهرمان گمنام منتشر شد

ارسال شده در: اخبار انتشارات شهیدکاظمی, اخبار دنیای کتاب, بسته‌های پیشنهادی کتاب

1404-05-08

«یکی مثل شما»؛ خاطرات زندگی صفرعلی میرزایی یکی از قهرمانان گمنام کشور به‌قلم نسرین رجب‌پور نوشته و توسط نشر شهید...

مطالعه بیشتر

مشاهده همه پست‌های ویژه

آخرین نظرات

سلام و صبح به خیر بر پرهیز از شعارزدگی در کتاب «آقای هاشمی»

★★★★★ (5.0)

کتاب اقای هاشمی
محسن هاشمی رفسنجانی هستم . نتوانستم اینترانتی کتاب را...
زهرا بر دکل؛ تعیین کننده سرنوشت انتخابات آینده کشور!

★★★★★ (5.0)

کلمات نامناسب در کتاب
سلام در بعضی سطور کتاب کلمات نادرستی به کار رفته مثلاً در...
حبيب پاكباز بر جاسوسی و خیانت داخلی ها!

★★★★★ (5.0)

عدم دريافت كتاب جاسوس بازي ٢
هزينه كتاب جاسوس بازي ٢ راپرداخت كردم متاسفانه هنوزكتاب...
سما بر چاپ پنجم کتاب نفوذ در موساد داستان های واقعی از رخنه اطلاعاتی در رژیم صهیونیستی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد

★★★★★ (5.0)

اصلاح صفحه
سلام وقت به خیر کاش طرح جلد رو به طور کامل در این صفحه...
گل یاس بر کتاب فرمانده خانطومان رو پله چهارم نشست

★★★★★ (5.0)

نظر درباره کتاب برای زین اب
من تا قبل از اینکه کتاب برای زین اب را بخوانم، اطلاعات...

مشاهده همه نظرات

روایتی مادرانه از خادم قسمت ماساژ زوّار اربعین

عمود ۵۴۶ و یاد شهید بابانفسی

بابا نفسی را یادتان هست؟ محمد رحیم آقایی پور، سفیر ایران در اسلوونی،که در سال ۱۳۹۴ از طرف وزارت امور خارجه به ماموریت حج اعزام می‌شود و در فاجعه مِنا در روز عید قربان، به شهادت می‌رسد. چند سالی می‌شد که بچه‌هایش دیگر بابا صدایش نمی‌کردند، آن قدر دل به دلشان داده بود که به جای بابا، «نفسی» صدایش می‌کردند.بابا نفسی! بعد از شهادتش فقط بابا نفسی چهار تا بچه خودش نبود، مجازستان پرشده بود از کسانی که شهید محمد رحیم آقایی پور را بابای خودشان می‌دانستند. دخترش، حبیبه آقایی پور نویسنده کتاب سفیر ما در بهشت، در فضای مجازی و خصوصاً اینستاگرام در حد توان شهید بابانفسی را معرفی کرده و به مخاطبش نشان داده که نفسی شدن شهید بابانفسی نه با کارهای عجیب‌وغریب، که از توجه به همین روزمرگی‌ها و اتفاقات به نظر ساده، جان گرفته، قد کشیده و به جان نشسته است. به قول حبیبه خانم شاید هم خدا دیده حیف این قلب است که فقط بابای چهار نفر باشد، باید بابای یک‌عالمه دختر و پسر می‌شد. آن قدر زیاد که حالا از شماره خارج اند.حالا در مسیر عشق پیمایی مشایه، کسانی که بابا نفسی را می‌شناسند بعید است بتوانند از کنار عمود ۵۴۶ بی‌تفاوت رد شوند. موکب سفینه النجاه در عمود ۵۴۶، خادمی دارد که بیش از بقیه با سیر سبک زندگی دستگیرانه بابانفسی آشناست. چند سالی هست که راضیه طهوری همسر شهید بابانفسی خادم این موکب است.

دستانم به گردو غبار پای زوّار اربعین نیاز دارد

در حیاط موکب سفینه النجاه منتظر آمدن همسر شهید بابا نفسی هستم. برای این گفتگو ،هیچ هماهنگی از قبل انجام نداده‌ام، تا به حال هم اورا ندیده‌ام.به چهار پنج دقیقه نمی رسد که می آید، گرم، صمیمی و خودمانی. انگار سال هاست که می شناسمش.می خواهم زودتر بدانم که در چه قسمتی خادم است، همان اوایل گفتگویمان مشخص می‌شود:«چند سالیست در قسمت ماساژ بانوان خدمت می‌کنم، خادمی کردن در این قسمت انتخاب خودم بوده است.» بعد هم دلیل انتخابش را می‌گوید:«ماساژ زوّار اربعین برایم یک نیاز شده، نیاز دستانم به گردوغبار پای زائرین اربعین اباعبدالله.» بعد هم خاضعانه از آقای شجاعی و خانم مهدیان، مسوولین مجتمع آموزشی تزکیه تشکر می کند که چند سالیست شرایط را برای خدمت‌رسانی به زوّار اربعین در این موکب فراهم می‌کنند.

بابانفسی خادم کدام قسمت می شد؟

از خانم طهوری می پرسم به نظرتان اگر شهید الان اینجا بود خادمی در چه قسمتی را انتخاب می‌کرد؟ می‌گوید:«هر قسمتی که نیاز بود، یعنی کارهای روی زمین‌مانده را دست می‌گرفت، فرقی نمی‌کرد کدام قسمت باشد.»باوری سالخورده در ذهنم چراغ می‌دهد:«پسر کو ندارد نشان از پدر».خانم طهوری در ابتدای صحبت‌هایش گفته بود که پسرش هم چهار روز در همین موکب خادم بوده،البته نه در قسمت خاصی، بلکه هرجا که کاری بوده است برای انجام‌دادن و خدمت به زائرین.

احترام ویژه شهید بابا نفسی به مقام همسری و مادری

برایم جالب است بدانم خاص‌ترین ویژگی بابانفسی برای همسرش چه بوده است.تمام پلات یک سریال دو فصلی از زندگی اش را می ریزد توی چند جمله کوتاه:«احترام خاصی برای من قائل بود، یعنی برای نقش همسری و مادری. می گفت من فقط در بیرون از خانه سفیر هستم و فلان مسئولیت و ریاست را دارم، داخل خانه رئیس تویی. بارها پیش آمد که بچه ها در مورد چیزی می‌پرسیدند، می‌گفت از مادرتان بپرسید، هر چی رئیس بگوید.»پاسخ خانم طهوری موءیّد و یادآور بخشی از کتابی است که دخترش در مورد زندگی شهید نوشته است، کتاب سفیر ما در بهشت، فصل آقای عاشق:«رفته بودیم مهمانی خانه یکی از اقوام. سفره کامل پهن شده بود.میزبان بفرمایید گفت تا همه شروع کنند. بعد خودش آمد روبروی حاجی ( بابانفسی) که برایشان خیلی عزیز بود:«بشقابت رو بده حاج‌آقا جون براتون غذا بکشم!»«ممنون، خودم می کشم...»«نه اصلا...» و بشقاب را از جلوی حاجی برداشت. ظرف را پر کرد از برنج زعفرانی و با وسواس تکه های ته دیگ را چید دور بشقاب، و بهترین قسمت ماهی سرخ شده را. لیوانش را هم از نوشیدنی پر کرد و ظرف خورشت و سالاد پر و پیمان تر را هم گذاشت جلویش.و بعد فاتحانه خندید:«بفرمایید!» او هم تشکر کرد و ظرف را گرفت، اما گذاشت جلوی من! لیوان نوشیدنی را هم، و ظرف سالاد و خورشت را هم. بعد بشقاب خالی من را برداشت برای خودش و یک کف گیر برنج کشید.«دستتون درد نکنه! بفرمایید.بسم الله.»چند بار دیگر هم این کار را توی مهمانی ها کرد.»

در مسیر مشایه همه در یک سطح قرار می گیرند

خانم طهوری با معرفی خانم پزشک جرّاح که در موکبشان خادم است و در مواقعی که مراجعه درمانی ندارد داوطلبانه حتی به نظافت سرویس‌های بهداشتی و خالی‌کردن سطل آشغال‌های داخل سرویس‌ها هم می‌پردازد می‌گوید:« پر کشش ترین مسئله در مسیر مشایه برای من این است که همه در یک سطح قرار می گیرند، پُست و مقام و سیاه‌وسفید مطرح نیست، همه در یک سطح قرار می گیرند، انگار وحدت و همدلی زمان ظهور اینجا دیده می‌شود.»

یست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن...

در آخرین سوالم از همسر شهید بابانفسی می‌خواهم توصیه‌ای داشته باشد به مادرها. می‌گوید:«راستش الان زمانه خیلی سختی شده برای مادرها. قبل تر گوشی و صفحه‌های مجازی نبود و ارتباط گرفتن با بچه ها راحت تر بود و می‌شد با رفاقت با بچه ها جلو رفت. اما الان علاوه بر رفاقت با بچه ها، به نظرم باید توکّل وتوسل داشته باشید و آنچه که دلتان می‌خواهد بچه‌هایتان باشند خودتان به آن عمل کنید.»و حالا بازهم این مصرع مرا می کشد به درون خودش: نیست گاهی، هیچ راهی، جز به شاهی رو زدن...و باز هم السلام علیک یا سفینه النجاه، یا اباعبدالله....

منبع: خبرگزاری فارس

آیا این پست وبلاگ برای شما مفید بود؟ Yes (0) No(0)

Tags : اربعین, انتشارات شهید کاظمی, حبییه آقایی پور , روایت زندگی شهید محمدرحیم آقایی پور, روایتی مادرانه از سفر پیاده روی اربعین, زیارت امام حسین ع, سفیر ما در بهشت, شهید حادثه منا محمدرحیم آقایی پور, شهید محمدرحیم آقایی پور, مشاهده و خرید اینترنتی کتاب سفیر ما در بهشت, من و کتاب, پیاده روی اربعین, کربلا

Posted in: اخبار انتشارات شهیدکاظمی, اخبار دنیای کتاب, بسته‌های پیشنهادی کتاب