توصیه به خواندن کتب شرححال همسران شهدا، توصیهی چندباره از سوی رهبرانقلاب در طی دیدارهای اخیر ایشان بود تا ازین رهگذر قدر و ثمره تلاش، زحمت و رنج و آورده آن که پیشرفت، امنیت و اقتدار است برای خواننده آشکار شود، «بنده باز هم برای چندمین بار سفارش میکنم شرح حال این خانوادههای شهدایِ دوران دفاع مقدس یا دفاع از حرم اهلبیت را بخوانید، ببینید چه سختیهایی را اینها متحمّل شدند. این جوان، همسر عزیزش، فرزند نور چشمش را رها میکند میرود برای اداء تکلیف.» 1401/10/19
. خاتون و قوماندن روایت زندگی خانم امالبنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی فرمانده لشکر فاطمیون است. این کتاب اخیرا مورد تمجید رهبر انقلاب قرار گرفته است. نقشآفرینی زنان در عرصهی جهاد هدفم از اینکه بهسراغ همسران و مادران شهدا میروم، این است که این قسمت از تاریخ بهدرستی روایت نشده است. این مسئله به دفاعمقدس یا مدافعان حرم محصور نمیشود. قسمت زنانهی این ماجراها و اتفاقها و بحرانها بهدرستی بیان نشده است. آنچه تاکنون دربارهی شهدای دفاعمقدس و همسران و مادرانشان بیان شده است، کاملاً درست و بجا بوده؛ اما کافی نیست. قسمت مردانهی جنگ پررنگتر کار شده است.
چهار دهه فقط مستندسازی و روایت خاطرات حول محور مردانهی جنگ کردهایم؛ جنبههای اجتماعی این موضوع چندان پررنگ نشده است. نقش ویژهی زنان بیشتر در حوزهی اجتماعی بوده است. این بخش باید با صداقت و بدون اضافهگویی و ترس و دلهره بیان شود تا همه بدانند که این جنگ طولانی را چگونه از سر گذراندهایم، چگونه توانستیم فاتح باشیم، چطور توانستیم یک سانت از کشورمان را هم از دست ندهیم. در دفاعمقدس جنگ را با صبوری و ایثار زنان گذراندیم، نه با دولت نحیف یا با سیاستهای اقتصادی بسیار ضعیف که آن سالها بر سر کار بود. همدلی و همراهی این زنان و مادرها بود که خانواده را مجاب میکرد سختیها را تحمل کنند و اسراف نکنند و به جبههها کمک کنند. مهمترین نقشی که داشتند این بود که همسران و پسران خود را راهی جنگ میکردند و ازشان دل میبریدند و آن سالهای سخت را با صبوری از سر گذراندند تا این کشور و ملت سر جای خود باقی بماند.
قهرمانان معمولی جنگ ما جنگ انسانهای خاص نبوده، آنها در گیرودار جنگ و جهاد رشد کردند. این رشد را در روایتهای اجتماعی از جنگ، خیلی خوب میتوان نشان داد. طیف بسیار گستردهای از زنانی را میبینید که تحصیلات آنچنانی ندارند، کارگاههای آنچنانی نگذراندهاند، مدارک تحصیلی بالایی ندارند؛ اما به بهترین وجه چند دهه را اداره کردهاند، چندین نسل را تربیت کردهاند؛ انسانهایی کاملاً معمولیای هستند؛ اما با همین معمولیبودنشان قهرماناند. اصولاً جای خالی جبههی مقاومت زنان را این روایتها پر میکند، همین روایتهای زنان معمولی تودههای مردم که حضرت امام تأکید کردند. باید بیان شود که چقدر خانوادههای ما درگیر دفاع بودند. آنچه که تا الان بوده، این است که غالباً سراغ زوجهای خاص و آدمهای مهم بروند. سراغ همسران آنها رفتهایم و زاویهی دید همسران و سرداران را بیان کردهایم؛ اما همهی جنگ ما که سرداران نبودند و بدنهی گستردهی رزمندگان، افراد معمولی با خانوادههایی معمولی بودند. خیلی مهم است که این خوب نشان داده شود. بدنهی اجتماعی این زنان، پشتیبانی عاطفی، ایثار، جهاد و تلاش بود و همهشان در زندگی خودشان قهرمانی هستند. از نزدیک سیصدهزار شهید شاید نزدیک به صدهزار سردار داشته باشیم؛ غفلت از این بدنهی اجتماعی بهضرر ادبیات مقاومت برای نسل بعد خواهد بود. اگر که به این هدف نمیرسیدیم و همچنان الگوپذیری از جانب جامعهی زنان اتفاق نمیافتاد، ما ضرر میکردیم. دقیقاً هدف اصلی این است که این نقشها در جامعهی اسلامی با توجه به این کتابها مشخص و پررنگ شود، پیگیری بشود، در ذهن زنان جا بیفتد و از همین نظر همهی این کتابهای در حوزهی زن و مقاومت و ایثار و شهادت، نهفقط برای زنان خودمان، بلکه برای زنهای دنیا میتواند انگیزهبخش و الگوپذیر باشد. مظلومان بیتشییع کتاب خاتون و قوماندان زمانی کلید خورد که شهدای مدافع حرم و فاطمیون هم ایرانیها و هم افغانستانیها در مظلومیت بودند؛ حتی اجازهی تشییع جنازهی معمولی هم بهشان داده نمیشد. اجازهی تعزیت ساده هم داده نمیشد؛ این خیلی برای خانوادهها سخت بود. فضایی که جو مسموم رسانهها درست کرده بودند، باعث شده بود که بعضیها منتقد این جریان باشند و از همراهی یا همدلیکردن با این خانوادهها خودداری کنند و تبدیل شده بودند به مخالفان و دشمنان ایشان. در چنین اوضاعی این پروژه کلید خورد. از جهت تأثیری که روی جو گذاشت، اگر در همان سالها چاپ میشد، بهتر بود و حتماً تأثیرگذارتر بود؛ اما تأثیر خودش را گذاشت. جنگیدن مهاجری که مسائل و مشکلات زیادی دارد، آن هم در کشوری دیگر آسان نیست. زمانی که بحث عقیده و جهاد به میان میآید، همهچیز را میشود تحمل کرد و تغییر داد. این هویتی که مجاهدان و مهاجران افغانستانی بعد از شهدای فاطمیون پیدا کردهند، خیلی جای مطالعه دارد. این ارتقا و اعتمادبهنفس و سربلندیای که بهخاطر غیرت و شجاعت جوانانشان نصیب خانوادههای شهدا و نصیب افغانستانیها شد، بسیار ارزشمند است. مسئله این است که ماجرای کتاب دربارهی زنی شصتساله در چهل سال پیش نیست که در ماجرای جنگ دخیل بوده باشد یا همسرش پنجاه سال پیش شهید شده باشد، زنی سیوخردهایساله است از نسل خود ما. زن و مرد جوانی که سهتا بچهی کوچک دارند و همین موضوع نزدیکی نسلها همذاتپنداری با شهدای مدافع حرم فاطمیون را ممکن میکند. خیلی از کتابهایی که با موضوع شهدای مدافع حرم یا شهدای افغانستانی چاپ میشود، در تقویت هویت تاریخی مهاجران و در قضیهی فرامرز و فراملیبودن مقاومت خودش را بهخوبی نشان میدهد.
قند پارسی با طعم دری برای این لحن کتاب به افغانستانی نزدیک شده است که باید تمایز شهید و همسر شهیدی افغانستانی با شهید و همسر شهیدی ایرانی از همان ابتدا مشخص شود. صرف اینکه روی جلد کتاب یا صرف اینکه داخل پرانتز بیاید، کافی نیست؛ این اصل و سبک باید خودش را نشان بدهد. فارسی دری بسیار شیرین و دلچسب است و چقدر حیف است که داریم ازش دور و دورتر میشویم. بخشهایی که در حفظ زبان فارسی دری در کتاب هست، بهدلیل تقویتکردن ارتباطی است که بین فارسی دری و فارسی ایرانی باید اتفاق میافتاد. همدلی و همزبانی دربارهی قند پارسی باید به ثمر برسد؛ حتی در حد همان الفاظ و تعبیراتی که مرسوم است تا خوانندهی ایرانی هم بتواند با آن ارتباط بگیرد. شهیدتوسلی آدمی است که بسیار مبادی فرهنگ آب و خاک خودش است. شاید مثلاً با فرزندان خودش مقداری سلیس و روانتر صحبت کند؛ اما با همسرش و دیگراعضای خانواده که سنوسال بیشتری دارند، خیلی مقید است که به زبان خودشان صحبت کند، تکیهکلامها و قربانصدقهرفتنهای خودش را داشته باشد. خود شهید خیلی اصرار داشتند این فرهنگ حفظ شود. همسرشان در مصاحبهها به زبان خودمانی صحبت میکردند؛ یعنی به زبان فارسی؛ اما این بخش هویتی کار تمایزی بود که باید نشان داده میشد. بهترین روش برای اینکه از این الفاظ و استعارات و افعال و... استفاده کنم، این بود که رمان افغانستانی و کتابهای آشپزی افغانی خواندم و تعبیرات و افعال ضربالمثلها را یادداشت کردم و بعد بهتناسب حال ازشان استفاده کردم و جایگزینکردنش در بازنویسی مجدد انجام شد. الحمدلله باعث شد که به هدفمان برسیم؛ تمایز شهیدی افغانستانی مشخص شود و هویتشان مستقل نشان داده شود.
نامههای خاتون و قوماندان ادبیات قوی این آثار میتواند راهگشا باشد که تنها طیفی که عاشق شهدا هستند نخوانند؛ بلکه بتواند در همهی اقشار و همهی سطوح جامعه نفوذ کند. این خیلی مهم است که ما بهعنوان نویسنده کار را ادبی هم ببینیم. اینکه تخیل کنیم و یک سری داستانهایی را که وجود نداشته است، قاتی کتاب کنیم، درست نیست؛ بلکه باید همانی را که هست، خیلی زیبا و فکرشده و با کلمات زیبا بیان کنیم؛ خوانندهها از خواندن کتاب خوب لذت میبرند. خلاقیتمان در این کار خیلی مهم است؛ کلیشهها را شکستن و فراتر از کلیشهها نوشتن باعث میشود که کتاب بیشتر و عمومیتر دیده شود و در عرصهی فرهنگ عمومی، بهخصوص در عرصهی فرهنگ زنان و مادران بیشتر نفوذ و ورود کند؛ یعنی اصل کار ما همین است. انشاءالله که اتفاق افتاده باشد.
بازخوردهایی که دریافت کردیم، خدا را شکر مثبت بود. چقدر خوب است که انسان صبور باشد، بساز باشد تا بتواند سختیها را تحمل کند؛ دنبال غرزدن و فقط خواستن که این روزها مرسوم است و اینجور مسائل ظاهری نباشد و به این نتیجه برسد که آرامش در مسائل ظاهری نیست؛ اینها مهماند؛ اما اصل ماجرا چیز دیگری است... .
کتابهایی که روایت زندگیای شرقی است، حتماً و اصلاً نباید خالی از عشق باشد. عشق شرقی، عشقی پاک است، صبور و بیتکلف و بیتوقع است. کتاب خاتون و قوماندان متعلق به سرزمین رنگها و زیباییها و عشقهای پاک و بیشیلهپیله و بیشائبه است، از طرفی عنصر حیا هم خیلی مهم است؛ یعنی اینکه ما برای استدلالهایی که شاید شما هم زیاد بشنوید، مثل جذب نسل جوان و خواندهشدن کتاب و از خشکی درآمدن بیاییم یک سری ماجرای عاشقانهی صورتیرنگ را داخل کتاب بگنجانیم، این کار قشنگی نیست.
مهم است که حیا عنصر غالب مسائل دیگر باشد. شهیدتوسلی انسانی بسیار عاطفی و احساساتی بودند و عشق و عاطفه و محبت در زندگیشان بسیار پررنگ است؛ ولی این را نمی توان خیلی پررنگ کرد، بهدلیل حیا و فرهنگ شرقی که نمیشود بیحیا و پردهدر نوشت و دلیل دیگر هم حرمت و احترام خود شهید و همسر و خانوادهشان است.
نامههای عاشقانهی بین همسر و شهید کار ما را خیلی آسان کرد و نمیتوانستم بدون استفاده از این نامهها این فضای عاطفی و عاشقانهی خانوادهای را برسانم. این شد که از نامهها کمک گرفتیم؛ نامههایی که بین شهید و همسرشان ردوبدل میشد و خود این نامهها بیانگر این ارتباطات عاطفی سرشار از محبت است. از طرفی بر غنای ادبیات دری کتاب هم میافزود. در کتاب خاتون قوماندان بهضرورت پیشبرد روایت داستان، با وجود اینکه وجههی نظامی شهید بسیار زیاد است، اصلاً به حوزهی نظامی وارد نشدیم. قرار بود روایت زندگی همسر شهید باشد و این کمک میکرد به اینکه مخاطب را با این فرمانده و نخبهی نظامی که متأسفانه هنوز جایگاهش شناخته نشده است، آشنا کند.. خاتون و قوماندن روایت زندگی خانم امالبنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی فرمانده لشکر فاطمیون است. این کتاب اخیرا مورد تمجید رهبر انقلاب قرار گرفته است. نقشآفرینی زنان در عرصهی جهاد هدفم از اینکه بهسراغ همسران و مادران شهدا میروم، این است که این قسمت از تاریخ بهدرستی روایت نشده است. این مسئله به دفاعمقدس یا مدافعان حرم محصور نمیشود. قسمت زنانهی این ماجراها و اتفاقها و بحرانها بهدرستی بیان نشده است. آنچه تاکنون دربارهی شهدای دفاعمقدس و همسران و مادرانشان بیان شده است، کاملاً درست و بجا بوده؛ اما کافی نیست. قسمت مردانهی جنگ پررنگتر کار شده است.
چهار دهه فقط مستندسازی و روایت خاطرات حول محور مردانهی جنگ کردهایم؛ جنبههای اجتماعی این موضوع چندان پررنگ نشده است. نقش ویژهی زنان بیشتر در حوزهی اجتماعی بوده است. این بخش باید با صداقت و بدون اضافهگویی و ترس و دلهره بیان شود تا همه بدانند که این جنگ طولانی را چگونه از سر گذراندهایم، چگونه توانستیم فاتح باشیم، چطور توانستیم یک سانت از کشورمان را هم از دست ندهیم. در دفاعمقدس جنگ را با صبوری و ایثار زنان گذراندیم، نه با دولت نحیف یا با سیاستهای اقتصادی بسیار ضعیف که آن سالها بر سر کار بود. همدلی و همراهی این زنان و مادرها بود که خانواده را مجاب میکرد سختیها را تحمل کنند و اسراف نکنند و به جبههها کمک کنند. مهمترین نقشی که داشتند این بود که همسران و پسران خود را راهی جنگ میکردند و ازشان دل میبریدند و آن سالهای سخت را با صبوری از سر گذراندند تا این کشور و ملت سر جای خود باقی بماند.
قهرمانان معمولی جنگ ما جنگ انسانهای خاص نبوده، آنها در گیرودار جنگ و جهاد رشد کردند. این رشد را در روایتهای اجتماعی از جنگ، خیلی خوب میتوان نشان داد. طیف بسیار گستردهای از زنانی را میبینید که تحصیلات آنچنانی ندارند، کارگاههای آنچنانی نگذراندهاند، مدارک تحصیلی بالایی ندارند؛ اما به بهترین وجه چند دهه را اداره کردهاند، چندین نسل را تربیت کردهاند؛ انسانهایی کاملاً معمولیای هستند؛ اما با همین معمولیبودنشان قهرماناند. اصولاً جای خالی جبههی مقاومت زنان را این روایتها پر میکند، همین روایتهای زنان معمولی تودههای مردم که حضرت امام تأکید کردند. باید بیان شود که چقدر خانوادههای ما درگیر دفاع بودند. آنچه که تا الان بوده، این است که غالباً سراغ زوجهای خاص و آدمهای مهم بروند. سراغ همسران آنها رفتهایم و زاویهی دید همسران و سرداران را بیان کردهایم؛ اما همهی جنگ ما که سرداران نبودند و بدنهی گستردهی رزمندگان، افراد معمولی با خانوادههایی معمولی بودند. خیلی مهم است که این خوب نشان داده شود. بدنهی اجتماعی این زنان، پشتیبانی عاطفی، ایثار، جهاد و تلاش بود و همهشان در زندگی خودشان قهرمانی هستند. از نزدیک سیصدهزار شهید شاید نزدیک به صدهزار سردار داشته باشیم؛ غفلت از این بدنهی اجتماعی بهضرر ادبیات مقاومت برای نسل بعد خواهد بود. اگر که به این هدف نمیرسیدیم و همچنان الگوپذیری از جانب جامعهی زنان اتفاق نمیافتاد، ما ضرر میکردیم. دقیقاً هدف اصلی این است که این نقشها در جامعهی اسلامی با توجه به این کتابها مشخص و پررنگ شود، پیگیری بشود، در ذهن زنان جا بیفتد و از همین نظر همهی این کتابهای در حوزهی زن و مقاومت و ایثار و شهادت، نهفقط برای زنان خودمان، بلکه برای زنهای دنیا میتواند انگیزهبخش و الگوپذیر باشد. مظلومان بیتشییع کتاب خاتون و قوماندان زمانی کلید خورد که شهدای مدافع حرم و فاطمیون هم ایرانیها و هم افغانستانیها در مظلومیت بودند؛ حتی اجازهی تشییع جنازهی معمولی هم بهشان داده نمیشد. اجازهی تعزیت ساده هم داده نمیشد؛ این خیلی برای خانوادهها سخت بود. فضایی که جو مسموم رسانهها درست کرده بودند، باعث شده بود که بعضیها منتقد این جریان باشند و از همراهی یا همدلیکردن با این خانوادهها خودداری کنند و تبدیل شده بودند به مخالفان و دشمنان ایشان. در چنین اوضاعی این پروژه کلید خورد. از جهت تأثیری که روی جو گذاشت، اگر در همان سالها چاپ میشد، بهتر بود و حتماً تأثیرگذارتر بود؛ اما تأثیر خودش را گذاشت. جنگیدن مهاجری که مسائل و مشکلات زیادی دارد، آن هم در کشوری دیگر آسان نیست. زمانی که بحث عقیده و جهاد به میان میآید، همهچیز را میشود تحمل کرد و تغییر داد. این هویتی که مجاهدان و مهاجران افغانستانی بعد از شهدای فاطمیون پیدا کردهند، خیلی جای مطالعه دارد. این ارتقا و اعتمادبهنفس و سربلندیای که بهخاطر غیرت و شجاعت جوانانشان نصیب خانوادههای شهدا و نصیب افغانستانیها شد، بسیار ارزشمند است. مسئله این است که ماجرای کتاب دربارهی زنی شصتساله در چهل سال پیش نیست که در ماجرای جنگ دخیل بوده باشد یا همسرش پنجاه سال پیش شهید شده باشد، زنی سیوخردهایساله است از نسل خود ما. زن و مرد جوانی که سهتا بچهی کوچک دارند و همین موضوع نزدیکی نسلها همذاتپنداری با شهدای مدافع حرم فاطمیون را ممکن میکند. خیلی از کتابهایی که با موضوع شهدای مدافع حرم یا شهدای افغانستانی چاپ میشود، در تقویت هویت تاریخی مهاجران و در قضیهی فرامرز و فراملیبودن مقاومت خودش را بهخوبی نشان میدهد.
قند پارسی با طعم دری برای این لحن کتاب به افغانستانی نزدیک شده است که باید تمایز شهید و همسر شهیدی افغانستانی با شهید و همسر شهیدی ایرانی از همان ابتدا مشخص شود. صرف اینکه روی جلد کتاب یا صرف اینکه داخل پرانتز بیاید، کافی نیست؛ این اصل و سبک باید خودش را نشان بدهد. فارسی دری بسیار شیرین و دلچسب است و چقدر حیف است که داریم ازش دور و دورتر میشویم. بخشهایی که در حفظ زبان فارسی دری در کتاب هست، بهدلیل تقویتکردن ارتباطی است که بین فارسی دری و فارسی ایرانی باید اتفاق میافتاد. همدلی و همزبانی دربارهی قند پارسی باید به ثمر برسد؛ حتی در حد همان الفاظ و تعبیراتی که مرسوم است تا خوانندهی ایرانی هم بتواند با آن ارتباط بگیرد. شهیدتوسلی آدمی است که بسیار مبادی فرهنگ آب و خاک خودش است. شاید مثلاً با فرزندان خودش مقداری سلیس و روانتر صحبت کند؛ اما با همسرش و دیگراعضای خانواده که سنوسال بیشتری دارند، خیلی مقید است که به زبان خودشان صحبت کند، تکیهکلامها و قربانصدقهرفتنهای خودش را داشته باشد. خود شهید خیلی اصرار داشتند این فرهنگ حفظ شود. همسرشان در مصاحبهها به زبان خودمانی صحبت میکردند؛ یعنی به زبان فارسی؛ اما این بخش هویتی کار تمایزی بود که باید نشان داده میشد. بهترین روش برای اینکه از این الفاظ و استعارات و افعال و... استفاده کنم، این بود که رمان افغانستانی و کتابهای آشپزی افغانی خواندم و تعبیرات و افعال ضربالمثلها را یادداشت کردم و بعد بهتناسب حال ازشان استفاده کردم و جایگزینکردنش در بازنویسی مجدد انجام شد. الحمدلله باعث شد که به هدفمان برسیم؛ تمایز شهیدی افغانستانی مشخص شود و هویتشان مستقل نشان داده شود.
نامههای خاتون و قوماندان ادبیات قوی این آثار میتواند راهگشا باشد که تنها طیفی که عاشق شهدا هستند نخوانند؛ بلکه بتواند در همهی اقشار و همهی سطوح جامعه نفوذ کند. این خیلی مهم است که ما بهعنوان نویسنده کار را ادبی هم ببینیم. اینکه تخیل کنیم و یک سری داستانهایی را که وجود نداشته است، قاتی کتاب کنیم، درست نیست؛ بلکه باید همانی را که هست، خیلی زیبا و فکرشده و با کلمات زیبا بیان کنیم؛ خوانندهها از خواندن کتاب خوب لذت میبرند. خلاقیتمان در این کار خیلی مهم است؛ کلیشهها را شکستن و فراتر از کلیشهها نوشتن باعث میشود که کتاب بیشتر و عمومیتر دیده شود و در عرصهی فرهنگ عمومی، بهخصوص در عرصهی فرهنگ زنان و مادران بیشتر نفوذ و ورود کند؛ یعنی اصل کار ما همین است. انشاءالله که اتفاق افتاده باشد.
بازخوردهایی که دریافت کردیم، خدا را شکر مثبت بود. چقدر خوب است که انسان صبور باشد، بساز باشد تا بتواند سختیها را تحمل کند؛ دنبال غرزدن و فقط خواستن که این روزها مرسوم است و اینجور مسائل ظاهری نباشد و به این نتیجه برسد که آرامش در مسائل ظاهری نیست؛ اینها مهماند؛ اما اصل ماجرا چیز دیگری است... .
کتابهایی که روایت زندگیای شرقی است، حتماً و اصلاً نباید خالی از عشق باشد. عشق شرقی، عشقی پاک است، صبور و بیتکلف و بیتوقع است. کتاب خاتون و قوماندان متعلق به سرزمین رنگها و زیباییها و عشقهای پاک و بیشیلهپیله و بیشائبه است، از طرفی عنصر حیا هم خیلی مهم است؛ یعنی اینکه ما برای استدلالهایی که شاید شما هم زیاد بشنوید، مثل جذب نسل جوان و خواندهشدن کتاب و از خشکی درآمدن بیاییم یک سری ماجرای عاشقانهی صورتیرنگ را داخل کتاب بگنجانیم، این کار قشنگی نیست.
مهم است که حیا عنصر غالب مسائل دیگر باشد. شهیدتوسلی انسانی بسیار عاطفی و احساساتی بودند و عشق و عاطفه و محبت در زندگیشان بسیار پررنگ است؛ ولی این را نمی توان خیلی پررنگ کرد، بهدلیل حیا و فرهنگ شرقی که نمیشود بیحیا و پردهدر نوشت و دلیل دیگر هم حرمت و احترام خود شهید و همسر و خانوادهشان است.
نامههای عاشقانهی بین همسر و شهید کار ما را خیلی آسان کرد و نمیتوانستم بدون استفاده از این نامهها این فضای عاطفی و عاشقانهی خانوادهای را برسانم. این شد که از نامهها کمک گرفتیم؛ نامههایی که بین شهید و همسرشان ردوبدل میشد و خود این نامهها بیانگر این ارتباطات عاطفی سرشار از محبت است. از طرفی بر غنای ادبیات دری کتاب هم میافزود. در کتاب خاتون قوماندان بهضرورت پیشبرد روایت داستان، با وجود اینکه وجههی نظامی شهید بسیار زیاد است، اصلاً به حوزهی نظامی وارد نشدیم. قرار بود روایت زندگی همسر شهید باشد و این کمک میکرد به اینکه مخاطب را با این فرمانده و نخبهی نظامی که متأسفانه هنوز جایگاهش شناخته نشده است، آشنا کند.
Leave a comment