ورود به سایت
کتاب های الکترونیک
رویای آنه
نویسنده: معصومه حسینی مهرآبادی
«رؤیای آنّه» روایت زندگی پسری است به نام عیسی؛ پسری که در یکی از روستاهای ترکیه به دنیا میآید و همان جا قد میکشد. تعداد زیاد افراد خانواده و مشکلات روستا، دستبهدست یکدیگر میدهند تا او به شهر برود و در یک رستوران مشغول کار شود و از چهارده سالگی بشود کمک خرج خانه.
بهمن سال ۶۱ و در هجده سالگی به ایران میآید. با زبان بیزبانی با آدرسی که از قبل، از یکی از دوستانش در ترکیه گرفته، در تبریز به دنبال حوزه علمیه میگردد تا اینکه بالاخره پس از فراز و نشیب بسیار، در حوزه علمیه بناب ثبتنام میکند. حوزه بناب حوزه ایست چسبیده به مسجد جامع شهر. مسجد جامع هنگام نماز، محل اجتماع مردم و طلبهها و رزمندهها است. خبرها در مسجد رد و بدل میشوند و مسیر بعدی زندگی عیسی را شکل میدهند. او علیرغم مخالفتهای مدیر مدرسه، ادامه مسیرش را در جبهه میبیند و به همین دلیل، مخفیانه خودش را به نیروهای اعزامی میرساند و بهار سال ۶۲ میشود اولین تجربه شیرینش از جبهههای ایران؛ تجربه شیرینی که خیلی دوام نمیآورد.
به محض برگشت به مدرسه، توسط مدیر حکم اخراجش از حوزه صادر میشود. سختیها همینجا تمام نمیشود و در ضمن ماجرایی، به زندان قصر تهران میرود. روزهای در زندان بودن بهسختی میگذرد، سختیهایی که شاید برای خیلیها بهانهای باشد برای رها کردن ادامه مسیر؛ اما عیسی جوانی نیست که با این سختیها بلرزد. پس از آزاد شدنش، خبر میرسد که ریاست مدرسه ولیعصر تبریز، دست کسی افتاده که خودش پایه جنگ و جبهه است. عیسی سر از پا نمیشناسد، وسایلش را جمع میکند و راهی آنجا میشود.
مدیر انقلابی، راه را برای طلبهها باز گذاشته و همین باعث میشود که بعد از مدتی کوتاه، عیسی دوباره راهی جبهه شود؛ اول عملیات خیبر و بعد هم بدر. عملیات بدر هنوز شروع نشده، برای او به اتمام میرسد. قبل از حرکت به سمت نیروهای دشمن، مورد اصابت بمبهای عراقی قرار میگیرد و از ناحیه دو پا جانباز میشود و زندگی جدید او در آسایشگاه تبریز ادامه پیدا میکند. عیسی که نمیتواند با جبهه خداحافظی کند، پاهای مصنوعی را تحویل میگیرد و دوباره راهی میشود؛ این بار بهعنوان نیروی تبلیغی و روحانی گردان. بهخاطر وضعیت پاها و زخمهای وقت و بیوقتی که به سراغش میآیند، به ناچار زودبهزود به عقب برمیگردد و دیگر نمیتواند مثل قبل طولانی مدت در جبهه بماند. در گیرودار همین رفت و برگشتها، تصمیم به ازدواج میگیرد و اینگونه زندگی او با فاطمه شفیق آغاز میشود؛ بانویی فداکار که تمام سختیهای زندگی با یک جانباز قطع دو پا را با وجود مخالفتهای اطرافیان میپذیرد و از آن پس روزها و شبهای شیرینی را برای عیسی رقم میزند.
گزیده ای از کتاب رویای آنه:
عکسی را که حسین همراه اعلامیهها برایم آورده بود، با چه عشقی قاب کرده بودم. عکس یک هنرپیشه معروف را برده بودم پیش ماهرترین نجار ایغدیر و سفارش کرده بودم بهترین قابی که در تمام عمرش زده، برای آن عکس درست کند. یک قاب چوبی درست کرد، با تزئینات نقرهای رنگ. به خانه که رسیدم، عکس هنرپیشه را درآوردم و عکس امام را که زیر درختی نشسته و لبخند میزدند، به جایش گذاشتم. قاب عکس را روی طاقچه خانهمان در اوغروجا گذاشته بودم. هر صبح، پارچهی روی قاب را کنار میزدم و محو چهره امام میشدم.
ویژگیها
- موضوع
- جانباز
- نویسنده
- معصومه حسینی مهرآبادی
- شابک
- 987-622-285-269-6
- نوع جلد
- نرم (شومیز)
- قطع
- رقعی
- تعداد صفحات
- 144
- سال انتشار
- 1403
- نوبت چاپ جاری
- اول
- وزن
- 155
- شناسه ملی
- 9480856
- تاریخ بروز رسانی اطلاعات
- 1403/3/9
- ناشر
- شهید کاظمی